16:

ساخت وبلاگ
اونشب همه ما غافلگیر شده بودیم...من خودمو برای سزارین آماده کرده بودم... حتی فکر زايمان طبیعی هم نبودم و بخاطر همین هیچ برنامه ریزی براش نداشتم... همه ما مات و مبهوت مونده بودیم...راهی نبود و خدا اينجوری صلاح دیده بود... خودمون رو رسوندیم بوشهر و بماند که کلی طول کشید تا من بستری بشم و قانع بشم برم برای زایمان طبیعی...

ساعت حدود شش صبح بستری شدم و ساعت دو و نیم تو بدنیا اومدی...وقتی فکرش رو میکنم باورم نمیشه این من بودم که اینهمه درد رو تحمل کردم... انگار فیلمی بود که من بازیگرش نبودم... زایمان بشدت طولانی و سخت پیش رفت و وقتی تو بدنیا اومدی انگار دنیا رو دوباره بهم داده بودن... قشنگترین لحظه دنیا بود برام وقتی تو رو روی شکمم گذاشتن.. با دقت نگاهت میکردم و از ته قلبم و بلند بلند خدا رو شکر میکردم... برای تمام منتظرا دعا میکردم خدا بهشون بچه سالم بده..


امروز سیزده روز از تولد تو میگذره... ما خونه آقا جونت هستیم. همه خیلی دوستت دارن... خیییلیییی...

دیروز روز دوازدهم نافت هم افتاد...

 

 

10: ضربان قلب تو قشنگترین آهنگ زندگی منه...
ما را در سایت 10: ضربان قلب تو قشنگترین آهنگ زندگی منه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : newofme بازدید : 254 تاريخ : دوشنبه 15 بهمن 1397 ساعت: 16:08